چرا حکومت شايسته سالاران موفق نيست ؟
محمد ولي محمد ولي

در ماه دسامبر 2004 کابينهء جديد رئيس جمهور حامد کرزی اعلان گرديد .مطبوعات امريکا ترکيب اين کابينه را به نام های کابينهء متخصصين،شايسته سالاران،مبين ترکيب ملي،مشارکت ملي،فاقد جنگ سالاران و غيره مي ناميد .گروه های سياسي و برخي از شخصيت های افغاني در داخل و خارج افغانستان در مورد اين کابينه قسماً با خوشبيني و بعضاً با تشويش های منطقي عکس العمل نشان دادند .

آقای کرزی بعد از تحليف به حيث رئيس جمهور انتخابي تحت فشار قرار داشت تا به موقع معينه ترکيب وزرا را اعلان نمايد ولي او مدت زيادی را صرف مشوره با سرکرده گان جهاد چون عبدالرسول سياف،برهان الدين رباني،صبغت الله مجددی و ديگران کرده ظاهراًمي گفت مصروف آن است تا يک کابينهء فاقد دو تابعيتي ها،عاری از وابسته گي به احزاب سياسي و بدون جنگ سالاران برمبنای مشارکت ملي اعلان کند.در حالي که چنين نشد و خلاف گفته های چند روز قبل و شعار های زمان انتخابات رياست جمهوری ترکيب کابينه مبين آنچه گفته شده بود نه بلکه جمعي از جنگ سالاران،گروهي از دو تابعيتي ها با ترکيب ملي ناجور،غيرکاری و قسماً فاقد تحصيلات عالي بود .در حقيقت رئيس جمهور در اولين عمل بعد از انتخاب شدن نورم های قانون اساسي را زيرپا گذاشت و سوگند مراسم تحليف را فراموش نمود .

از جمله معاونين رئيس جمهور از دو تنظيم جنگي،وزير آب و برق جنگسالار مشهور،وزير داخله و چند وزير ديگر با داشتن تابعيت های دوگانه آفتابي و نمايان در برابر مردم قرار گرفتند .

رئيس جمهور با دور کردن يکي دو جنگسالار از کابينه چون گل آقا شيرزوی و سيدحسين انوری آن ها را در پُست های اجرائيوی فعال و نزديک با مردم به حيث والي ها مقرر نمود.اين حالت نشان داد که دولت محترم کرزی از نخستين روزهای جاگيری در مسند قدرت سياسي افغانستان در منگنهء جنگ سالاران طوری گير افتيده است که پس از گذشت چهارسال به شمول دورهء انتخابي با حفظ اخذ رأی اعتماد مردم زير شعار امحای حاکميت عاملين جنگ و تفنگ نه توانست و نه مي تواند از اين جال تنيده شده وطن را نجات دهد و به خواست های اساسي مردم مبني بر جديت در مبارزه با تروريسم،امحای مواد مخدره،استقرار ثبات در کشور،اتخاذ ترتيبات لازم عملي برای عودت کننده گان،تامين اطمينان مردم از خطر احيا و سهمگيری بنيادگرايي در روند سياسي کشور،جلوگيری از پيشرفت فساد و کار در جهت بهبود اقتصادی مردم و اعمار مجدد افغانستان جواب لازم ارائه کرده و عمل مؤثر انجام دهد.

مشکلات حکومت شايسته سالاران فراوان است اما اقدامات برای رفع آن ها غير چشمگير،سطحي،توأم با شعارهای تبليغاتي و فريب اذهان مردم و جهان از طريق مطبوعات مي باشد.

با توجه به اقدامات نا مؤثر،شتاب زده و فاقد پشتوانهء ملي و مردمي کنفرانس بُن که ارادهء خارجي ها در آن مستولي بود مي توان گفت : امنيت سرتاسری تامين نشده ،نيروی مسلح مخالف دولت تا حدی انسجام يافته که سفارت امريکا مقيم کابل آشتي ملي را با آن ها اعلان و دولت بدادن سهم سياسي به ايشان مجبور گرديد.

قوماندانان و جنگ سالاران در جامعه به حالت قانون در آمده عاملين آن ها در ترکيب کابينه،پارلمان،احزاب سياسي نقش و جا گرفته در مطبوعات وروند تبليغاتي خود را به حيث واقعيت جا مي زنند و حامي خارجي دولت یعني امريکا به دوام اين پاليسي با بي تفاوتي برخورد مي کند تا از همکاری جنگ سالاران،قاچاقچيان مواد مخدر و بنيادگرايان بي بهره نگردد.

مسله مواد مخدره و مبارزه با آن بربنياد کدام ارادهء قاطع و تدبير عملي لازم اساساً از سرخط کار دولت و حاميان خارجي آن در افتيده است و بنابر ملحوظات معيني چون سهم قدرتمندان و وابسته گان فاميلي و اقارب شان درين تجارت نامشروع،نقش خارجي ها در جريان قاچاق و سکوت ايالات متحده درين عرصه ممکن نيست که دولت موجود خارج از تبليغات و غوغاگری های ميان تهي و بدون اقدامات عملي درين راستا کاری را انجام داده بتواند.

گرچه رئيس جمهور برای مبارزه با اين مشکل متنفذين و بزرگان ولايات را با قسم و قرآن دعوت به همکاری نمود ولي اقدامات ناکافي در مورد نتوانست پشتوانهء سوگندها و تعهدات گردد زيرا دولت برای مبارزه با کشت ترياک مبلغ پنج لک افغاني را برای هر ولسوالي تخصيص داد در حالي که عاملين قاچاق ترياک درين عرصه مليون ها دالر را به کار انداخته اند و دهقانان با قيمت گزاف که اصلاً پنج لک افغاني دولت با آن قابل مقايسه نيست خريده شده اند .

جهانيان درين مورد جداً نگراني دارند و متاسفانه افغانستان را با ارائه فاکتها و ارقام واضح مورد ملامتي قرار مي دهند.عده ای از اعضای کنگرس امريکا بااظهار تشويش گفتند دولت افغانستان درين عرصه موفقيت نماياني بدست نياورده است .حدود 20 موسسه خارجي در اوايل سال 2005 ضمن سپردن يادداشتي بوزير خارجه امريکا از کشت،پروسس و ترافيک مواد مخدره در افغانستان ابراز نگراني کردند .آمر نماينده گي ملل متحد برای مواد مخدره و جرايم طي همين زمان حين ملاقات با رئيس جمهور کرزی گفت در صورتي که کشت کوکنار و امور مواد مخدر در عمل محو نگردد و 131 هزار هکتار زميني که خشخاش زرع مي شود نابود نشود ثبات در افغانستان به ميان نمي آيد .

مسول دفتر مشترک شکايات ملل متحد در مورد انتخابات در ماه سپتامبر 2005 با ابراز نگراني از تاثير قاچاقبران در پروسهء انتخابات گفت 87 فيصد ترياک جهان در افغانستان توليد شده ،52 فيصد عايد ملي کشور را تشکيل مي دهد .بدين ترتيب حکومت شايسته سالاران درين امر مهم ملي که افغانستان را در سطح جهان به حيث گدام ترياک و مشتقات آن معرفي مي دارد ناکام و بدنام است .

رشد اقتصادی و بازسازی از جانب حکومت جابجا ايستاده و اين وظيفهء عظيم ملي و اساس ساختمان افغانستان جديد به جای دولت به انجوها سپرده شده است .ازين سبب انکشاف متوازن و اعمار مجدد با چالش های جدی و تاسف انگيزی مواجه است . بي موازنه گي و بي عدالتي قدم به قدم مردم را رنج مي دهد .رشوه از مسند قضا تا ساير مقامات در حق مردم بيداد مي کند.

دولتي که در مورد ان  ضرب المثل يک بام و دو هوا بيشتر از هر دولت ديگر صدق مي کند با سياست ظالمانهء تفاوت در پرداخت امتيازات باعث تفرقه و ايجاد حس بدبيني ميان کارمندان گرديده در مقابل مردم با کرختي و بي احساسي تمام به اين سياست ادامه مي دهد .در ادارهء موجود افغانستان گرين کارتي های بازگشته از امريکا که اکثراً به نام مشاورين مسمي شده اند تا بيشتر از ده هزار دالر معاش اخذ مي دارند و خانواده های شان با تضمين در امريکا بسر مي برند در حالي که مامور افغاني که بار فشار استبداد ده ساله حاکميت جهادی و طالبي را متحمل شده و همه چيز باخته يي صحنهء زنده گي است با خانواده فاقد امکانات برای دوام زنده گي تا 2500 افغاني معاش بدست مي آورند .برطبق مصاحبه راديويي آقای فرهنگ وزير اقتصاد رژيم امتيازات کارمندان يونيما،موسسات ملل متحد و انجوها بارها بيشتر از دستاوردهای انهاست .

به گفتهء اين وزير کابينه از مجموع عوايد گمرکي دولت که تقريباً به يک مليارد دالر بالغ مي گردد صرف سه مليون آن بدولت داده مي شود،باقيمانده را زورمندان اخذ مي کنند.

زعامت افغانستان که در هر قدم و هر گفته خود را ممنون کمک ها و امکانات امريکا مي دانند.آن کمک ها و امکانات برای مردم غيرقابل لمس بوده معلوم نيست به کجا و به چه ترتيب مصرف شده بازده و حاصل چه است ؟برطبق برخي آمارگيری ها تاکنون هفت مليارد و به گفته ای 12 مليارد دالر امريکايي به افغانستان داده شده است ولي اثرات اين مبلغ هنگفت در ساختمان مجدد،بهبود زنده گي مامور دولت،کارمند،کارگر،دهقان و ساير اقشار تهيدست کشور معلوم نيست .فرياد محصلان پوهنتون ها،شاگردان مکاتب،استادان و معلمان از نبود سامان و لوازم درسي بالاست .چيزی که دولت پيوسته از آن نام مي برد اسفالت شاهراه کابل – کندهار است که به گفتهء متخصصين سطح کيفيت آن نسبت به آنچه پلان شده بود بسيار پايين مي باشد .

امريکايي ها بنا بر سيستم اقتصادی پول را در جريان نگهميدارند و يک دالر را هم بدون حصول مفاد به کسي نمي دهند .پولي که از آن سود بدست نياورند آنرا عمل سفاهت مي نامند . در کشور ما قسمتي از مبالغ داده شده از يک در مي آيد و پس از دوران از در ديگر دوباره به امريکا مي رود. مبالغي را که به انجوها مي دهند و بار منت انرا بر مردم مي گذارند به معاشات بلند،موترهای لوکس،مصارف دفاتر و کرايه خانه ها،گست هوس های تابستاني و زمستاني آن ها تخصيص داده شده قسمتي از آن در پارتي ها و عياشي ها به مصرف مي رسد و مردم از آن چيزی بدست نمي آورند و کدام بازدهي که بر بهبود و انکشاف اقتصادی کشور اثر بگذارد ندارد .

برطبق ارقام منتشره در مطبوعات تعداد انجوها به سه هزار مي رسد .اين ها به مثابه آفت اداری،اقتصادی،فرهنگي و حتا عقيدتي طوری عمل مي کنند که مبادی تاريخي،عنعنوی کشور و عناصر ضروری سيستم اداره را برهم زده موازی با حاکميت دولتي و باری بالاتر از آن ممثل يک حاکميت صادر شده از خارج اند که با دادن امتيازات چندين بار بيشتر از دولت ظرفيت ها و امکانات کاری حکومت را بخود جلب نموده پول های داده شده را دوباره از وطن خارج مي کنند .

معلوم نيست که اين سه هزار موسسه امکانات فني – تخنيکي را از لحاظ کادر و پرسونل به معيارهای قبول شده چگونه پوره مي توانند،ازين جهت مي توان گفت اين موسسات مربوط به افراد خانواده ها عمدتاً باشگاه های پرداخت و مصرف بوده اصلاً دلبسته گي در اعمار مجدد ندارند .

انجويسيم مي خواهد به يک پديدهء مسلط بر  جامعه مبدل شده برهمه امور کشوری سايه افگند ازين سبب است که برخي کادرهای آگاه انجوها ها را عامل صدور فرهنگ و وسيله پخش ستايل بيگانه دانسته مي گويند اين وظايف را زير پوشش اجرای خدمات و نمايش سهم در بازسازی انجام مي دهند .به گفته معين وزارت مطبوعات افغانستان،حتا مطبوعات را از مسير اصلي انحراف داده انرا انجويي ساخته اند .

پديدهء تروريسم که وسيلهء ناروای امريکا در دوران به اصطلاح جهاد بود از ده تا شهر زنده گي مردم را تهديد مي کند، روزی نيست که مطبوعات جهان از قتل و کشتار ناشي از اعمال تروريستي و سوء قصد عليه جان کارمندان دولت از سرباز ساده تا والي ها و قوماندانان امنيه در ولايات و شهرکابل گزارش ندهند .

گذشت چهارسال از کنفرانس بن نشان مي دهد وظايف دولت در برخي عرصه ها پيچيده شده علاوه بر خرابي های گذشته پروبلم ها و مصايب جديد در ظرفيت ها و اشکال نو پيدا فرا راه آن زاده مي شود .

اگر در گذشته حقوق بشر در قالب های وضع شده قرون وسطايي نقض مي گرديد،طي اين دوران به شيوه ها و گونه های ديگری مردم متحمل نقض آن مي گردد .اختطاف زنان و اطفال،تجاوز   بر دختران و زنان که بعضاً باعث خود سوزی آن ها مي گردد.سلب مالکيت های منقول و غير منقول مردم توسط زورمندان داخل و خارج رژيم توأم با مظالم نيروهای خارجي روح و روان خانواده ها را شکنجه مي دهد .

ستمديده گان اين عرصه حاضر اند مظالم زيادی را تحمل نمايند ولي در برابر تجاوز بر غيرت و ننگ شان که دور از غرور افغان ها است فرياد بر مي آورند .وقتي گروپي از زندانيان افغاني از محبس امريکايي در بگرام آزاد شدند و رئيس کميسيون تحکيم صلح و آشتي ملي صبغت الله مجددی در کنار جنرالان امريکا از ايشان دلجويي کرده توصيه به صبر و خاموشي نمود .يکتن از محبوسين ضمن بيان شکنجه ها و مظالم صاحب منصبان امريکايي گفت تحمل برهنه آويختن و عکس برداری از وجود عريان او برايش بسيار گران تمام شده است .در همين زندان دو تن از زندانيان ديگر افغان از شدت لت وکوب جان شانرا از دست داده بودند .

به آتش کشيدن اجساد طالبان توسط عساکر امريکايي ودادن دشنام به اهالي يک قريه به نام " سگهای جبون" در قندهار نشان مي دهد که وحشت استبداد و اهانت به مردم افغانستان از جانب تجاوزگران موجود کمتر از مظالم حاميان خارجي طالبان نمي باشد .

قوماندانان و قدرتمندان دولتي نه به شيوهء طالبي بلکه به اشکال ديگر حقوق مردم را سلب مي کنند.رئيس جمهور طي بيانيه ای خطاب به علما و روحانيون گفت "گذشته ها را چه مي کنيد که در حاکميت خود ما نقض حقوق بشر با شيوه های خشن آن ادامه دارد،در حرمسرای هر قوماندان تا دهها زن به اسارت مي برد."

بر اساس گزارش ماه سپتامبر سال 2005 کميسيون حقوق بشرملل متحد پايين بودن نقش قانون،وجود فساد و ضعف اداره باعث نقض حقوق بشر شده سيستم قضايي افغانستان مايه تشويش و پامال شدن حقوق اطفال و زنان باعث نگراني مي باشد .

نقض حقوق بشر،کشت ترياک،قوماندان سالاری،فساد اداری،توسعهء فعاليت های تروريستي،خودسری و بي باکي عساکر خارجي که دولت،قدرتمندان محلي و متجاوزين خارجي عاملين آن ها اند در پيوند با يکديگر به حيث زنجير اتصال مهره های سيستم سياسي موجود باعث حق تلفي،فقر،دوام خانه بدوشي و بيچاره گي های بيرون از حساب مردم شده،راه برون رفت آنرا نمي توان در اقدامات موجود دولت جستجو کرد.زيرا اين دولت در اشغال گرين کارتي ها در تحت سلطهء عساکر امريکايي بنام ائتلاف بين المللي (شکل جديدی از استعمار نو) قرار داشته رسن مفکوروی – عقيدتي آن زير عنوان دموکراسي که در کشورما تقليدی و فاقد زمينه های ايجاد شدهء تطبيقي است وسيله ای نيست تا باعث تحقق خواسته های مردم گردد .تا وقتي که مردم افغانستان برخوردار از عدالت اجتماعي نشوند،مشکل اقتصادی شان حل نگردد،بي عدالتي و اتلاف حق آنها خاتمه نيابد،اقدامات واهي توأم با مصارف گزاف جاری ره آوردی برای اين کشور نخواهد داشت .

اجرات دولت افغانستان در امر بزرگ ايجاد تسهيلات زنده گي برای مهاجرين برگشته به وطن چندان مشهود و ملموس نيست .عودت مهاجرين تا سرحدات افغانستان در تحت پروگرام ملل متحد نسبتاً سهل تر صورت مي گيرد اما با گذشتن از مرز ها بداخل کشور هيچ مرجع و مقامي در برابر انها مسوليت لازم و دلسوزانه ابراز نمي کند .اين آواره گان در گرمي ها و سردی های طاقت فرسا درحالي به سر مي برند که بعضاً از ورود شان بوطن اظهار ندامت مي دارند .دولتي که بنام عودت کننده گان مليون ها دالر بدست مي اورد و وزارتي به اين نام ايجاد کرده است در 1.5 کيلومتری ارگ رياست جمهوری آن در زمستان سال 2004 زير خيمه های چمن حضوری 5 تن از عودت کننده گان را يخ زد که در جمله يک مادر و دو طفل  شامل آن بود .از دوا،غذا،تعليم و تربيهء اطفال،حداقل وجود پلان عملي غرض اسکان مجدد آن ها عملاً نامي برده نمي شود .

مردم،روشنفکران و نيروهای دلسوز بوطن و هموطنان از وضع موجود در تشويش اند،زيرا از يکطرف نا به ساماني های داخلي و از جانب ديگر سياست های تشنج زای امريکا در مورد ايران،پاکستان،آسيای ميانه و ذخاير نفتي آن،کشور را با بحرانات جديدی مواجه خواهد ساخت و مردم بار گران اين سياست را با فقر و تنگدستي،بي دوايي و بي سوادی،تحمل ظلم و مشقات بدوش خواهد کشيد .

هنوز ميراث مداخله از سرحدات جنوبي و شرقي افغانستان که دامنگير دولت های گذشته بود دامنگير دولت تحت حمايه امريکا نيز هست،هر دو طرف همديگر را متهم به اين دور تسلسل تاريخي مي نمايند .

اقدامات امريکا و رئيس جمهور کرزی در مورد تاسيس پايگاه های نظامي دايمي که باری در اوج تبليغات مطبوعات قرار داشت باعث نگراني های جدی مردم افغانستان و همسايگان گرديد اما پس از سفر حامد کرزی به امريکا در ماه اگست سال 2005 به سردی گراييد .آقای کرزی قبل از رسيدن به امريکا با تندی بيان اظهار داشت که به جانب امريکا حالي خواهد ساخت تا قبل از اجرای عمليات تلاشي خانه های مردم توسط عساکر امريکايي با جانب افغاني مشوره شود،او گفت از دولت امريکا تقاضا خواهد کرد تا زندانيان افغاني را که در گوانتانامو و زندان های امريکايي داخل کشور بسر مي برند به افغانستان بسپارد.در آن وقت حادثهء به هلاکت رساندن دو زنداني افغان در زندان بگرام از جانب امريکايي ها افتضاح بزرگي برای دولت افغانستان و ادارهء بوش ايجاد نموده بود .رئيس جمهور افغانستان ضمن اين تقاضا خواهش کمک استراتيژيک طولاني (ايجاد پايگاه های دايمي نظامي ) امريکا در افغانستان و تضمين عدم مداخلهء همسايگان به امور افغانستان( در حالي که تقاضای چنين تضمين از ملل متحد معقول تر و اصولي تر مي باشد)،کمک دوامدار اقتصادی،همکاری در تاسيس ادارهء سالم را با رئيس جمهور بوش نيز اعلان کرد،اما کرزی درين موارد موفقيت های مهمي بدست نياورد .


ضمن کنفرانس مشترک مطبوعاتي بوش – کرزی رئيس جمهور امريکا از ارائه جواب لازم به اين تقاضا ها طفره رفت .در آخر سفر چيزی به نام "معاهدهء طولاني همکاری" که بعضاً آنرا "موافقتنامه استراتيژيک " مي خواندند به امضاء رسيد که بنابر تحت قيموميت قرارداشتن افغانستان اين موافقتنامه فاقد ارزش حقوقي مي باشد زيرا طرفين امضاً کننده در حالت تساوی حاکميت قرار ندارند و افغانستان علاوه بر تحت قيموميت بودن در تمام قلمروش حاکميت ندارد،يعني حاکميت دولتي آن محدود و مشروط است،در آن مناطقي که امريکايي ها مستقر اند و زندان ها دارند حاکميت دولتي تطبيق شده نمي تواند و قوانين جاری و نافذ کشور تطبيق نمي گردد .

ديده مي شود که حکومت شايسته سالاران در اجرات داخلي و خارجي(تمثيل بين المللي افغانستان به حيث کشور دارای حاکميت کامل) موفقيتي نداشته سال ديگری از اميدهای مردم قرباني سياست های عملي ناشده و غير مفيد بحال کشور ثبت تاريخ شد در حالي که مردم هنوز آوارهء ديار غربت،مبتلا به امراض،پيچيده در گليم فقر و بيسوادی،سرخورده و مايوس از وعده های بلند و بالا و حيرت زده از دروغ و عوامفريبي با شکم گرسنه و دست خالي ازين پای صندوق رأی دهي به آن پای صندوق رأی دهي کشانيده شده و رای شان قرباني دغا بازی های فرمانروايان بدعهد و فريبکار مي گردد.

اين انبوه وظايف اجرا ناشده که تا امروز بر تعداد آن ها افزوده مي شود و انکشاف آن از کنفرانس بُن تاکنون در جهت منفي ادامه دارد حالا به شکل سيستماتيزه شده با پشتوانه سازمان يافته و حمايت خارج طوری به پيش مي خزد که دولت و ارگان های نه از لحاظ نظامي – سياسي و نه از لحاظ کادری و اداری صلاحيت و امکانات حل آنرا ندارد زيرا اين مشکلات بي ربط با تصاميمي نيست که بيروني ها بر حکومت تحميل مي کنند.آيا دولتي يا اردوی هفتادهزارنفری که هنوز اکمال سنگ پشتي آن سال های ديگر را در بر مي گيرد خواهد توانست همه امور دولتي و کشوری را احاطه کند؟يقيناً که با چنين ترکيب ناتوان در کنار همسايه های توانمند ما برای زمان های طولاني محتاج خواهيم ماند و حاکميت افغانستان با زور نظامي ديگران،پول ديگران و کادر و پرسونل ديگران نگهداری خواهد شد .مخصوصاً که سه مشکل عمدهء ذيل دولت افغانستان را از درون تخريش مي کند :

1—عدم بهبود اداره به علت ملحوظات سياسي ناشي از نفوذ تنظيم ها،ملحوظات قومي و منطقوی،معضله کادرهای بي تجربهء از خارج امده و نا آشنا با شرايط وطن که صرفاً با لسان انگليسي بلديت دارند و نمي توانند به حل و فصل امور بپردازند ،برعکس بر مشکل حکومت مي افزايند .

2 -نبود توازن در رجحانات و اولويت ها که بر خورد سياسي نسبت به امور اقتصادی و استحکام اداری نزد دولت مردان برتری داده شده است و اين عامل باعث گرديده تا ايجاد يک ادارهء سالم،کارا و خدمتگذار به مردم تابع خواستهای سياسي گروهبندی های متعدد گرديده مقامات صاحب صلاحيت تصميم گيری در اداره بدنبال شعار ها و بازی های سياسي روند تا اجرای وظايف اصلي .

3- مسير غير پيشرونده حکومت در اجرای امور و عدم اجراآت سالم عامل حالت جابجايي و فرو رفتن در لجنزار فساد بي مانند شده باعث خرابي های مزيد براي آينده مي گردد.

آنچه تاکنون صورت گرفته يا ساخته شده است سهم دولت در آن قابل حساب نبوده از جمله دستاوردهای حکومت نه بلکه کار هايست که توسط اشخاص آن هم در ساحهء ساختمان و ترميم خانه های رهايشي يا قسماً توسط خارجي ها اجرا شده است .اما همين اجرا شده ها چيزها يي نيست که کدام سنگبنای مثمر برای آينده باشند .

فساد اداری،رشوت و سوء استفاده از دارايي عامه مشکلاتي اند که بروی يک بستر بافت خورده به هم مي خزد و بر اداره از واحد محلي(ولسوالي) تا واحد مرکزی(وزارت خانه و مقام دولت)که از طرفداران،هواخواهان،دوستان شخصي،هم سمتي ها و خويشاوندان و بالاخره عنصر جديد هم تابعيتي ها يعني امريکايي بودن مشبوع شده است تاثير تباه کن به جا مي گذارد .

اين ها در سوءاستفاده وفساد همراز و همکار يکديگر اند .

اين همرازی و همکاری تا سطح مسولين اولين ادامه دارد زيرا همه پيروان يکراه اند .

چرا برای رفع اين معضلات و بدی های مشهود اقدام مؤثر صورت نمي گيرد؟

گرچه جواب اين سوال ظاهراً در مطبوعات خارج و داخل کشور،بيانيه های رئيس جمهور وعده ای از صاحب نظران ارائه شده است ولي هيچ يک از انها حل ريشه يي مشکل و اصل سياسي نهفته در برابر کشور را در بر نمي گيرد .

افغانستان بار ديگر قرباني سياست وسيله سازی خواهد شد.استعمار اراده ندارد بدين زودی ها اوضاع را به حال ثبات در آورد تا بازسازی حقيقي آغاز گردد،دست جنگسالاران،تروريستان،بنيادگرايان و معامله گران مواد مخدره از امورسياسي قطع شده دولت قوی مرکزی ايجاد و جامعه در يک مسير سالم استقامت يابد و مردم دارای يک زنده گي با عزت و آبرومندانه گردد.

جمهوری های آسيای ميانه به حيث استراتيژی نفتي امريکا،دولت ايران به مثابه دشمن اسرائيل و چين توده ای که در حال سبقت از امريکا قرار دارد قدامت استراتيژيک کشور را زنده نگهداشته خطر احيای بازی بزرگ وطن ما را به نقطهء داغ رقابت مبدل خواهد ساخت .ان آرزوی ديرين سال امريکا مبني برداشتن پايگاه های نظامي و يک افغانستان فاقد سياست بيطرفي و غيرمنسلک اکنون در چنگ اقتدارش قرار گرفته است لهذا نمي خواهد بهانه حضور دايمي را در افغانستان از دست بدهد،ازين سبب دولت سازی و نهاد سازی،تشکيل اردوی نيرومند ضامن صلح و امنيت،ختم حالات جاری در کشور از حدود صلاحيت دولت افغانستان خارج بوده ابعاد پروگرام سازی و اقدام برای اين امور با چالش های ناشي از ارادهء ديگران مواجه است .با چنين نارسايي ها که کابل و واشنگتن را در تنگناهای ناکامي و ناتواني گير اورده است ادارهء بوش اعتراف کرد که در تحقق اهداف سه گانهء(محو تروريسم،ختم مواد مخدره و تامين ثبات در افغانستان)موفق نيست زيرا متضاد بودن اين اهداف دليل ناکامي در تحقق ان ها مي باشد.بنظر ادارهء بوش مبارزه با مواد مخدره باعث خرابي وضع دهقانان شده ان ها برضد امريکا مي شوند و فشار بر ختم جنگ سالاری سبب نارضايتي عاملان آن گرديده از استقرار ثبات در کشور ممانعت مي کند .

چه مبارک حامي خارجي که با فدا کردن سرنوشت يک ملت در بدل مصلحت ها . منفعت های خودش دم از بهبود امور مي زند در حالي که اين سياست عامل بي سروساماني و حفظ تشنج در کشور مي گردد.

ديده مي شود که سياست امريکا در مورد افغانستان در نقطهء مقابل منافع مردم قرار گرفته و با اين آشفته حالي ها اميد بهبود امور اجتماعي،اقتصادی و تامين عدالت اجتماعي که ضامن اصلي آن استقرار صلح مي باشد بعيد و تعهدات حکومت همه پا در هوا باقي مي ماند .

يکي از عواملي که از قوام پروسه های مثبت جلو مي گيرد مشکل زعامت است .هر قدر سياست ها دقيق باشد و اسناد با اعتبار اماده گردد اگر نقش ممثل قدرت در تحقق آن ها دارای موثريت و بالابيني با اتوريته نباشد آن سياست ها و تصاميم از روی کاغذ به صحنه عمل پياده شده نمي تواند.

ممثل سياست بايد معتقد به سياست مطروحه بوده در مقابل مردم آنچه مي گويد و وعده مي دهد احساس مسوليت سنگين نمايد.از روزی که آقای کرزی به افغانستان ديسانت شد وعده هايي را که از عمق خواست و نياز مردم سرچشمه ميگرفت پيش کشيد اما در عمل پي هيچ يک از انها گرفته نشد و اجراآتي که تناسب با گفته ها داشته باشد بعمل نيامد .

همان طوری که زعامت و ترکيب حکومت ساخته شده اسلامي در پشاور ناسالم و فاقد هويت و ارزش ملي بود حکومت بعد از کنفرانس بُن با تمام تلاش های ظاهری غرض به نمايش گداشتن اکت های افغاني ماهيت همان دولت را داشت با تفاوت اينکه بازيگران حکومت تحميلي اسلامي پشاور در عقب قرار گرفتند و افراد دست دوم را به جای خودشان روی صحنه کشيدند و يا به برخي از آن ها زمينهء تبارز داده نشده .آقای کرزی خود از فراورده های جلسهء حاجي کمپ پشاور در سطح مامورين عاليرتبهء دولت اسلامي وقت بود .

جهادی ها نه در دوران جهاد و نه در زمان استقرار حکومات پي در پي در کابل طرح دقيق و سياست روشن در مورد حال و آينده افغانستان داده نتوانستند و نه کدام بنياد و اساس اقتصادی – سياسي را برای کشور مطرح کردند. جز لاف زدن از پيروزی،فروريزی ديوار برلين و شکست ابر قدرت روس چيزی ديگری در سخنان و گفته هايشان وجود نداشت .

حالا آقای کرزی در جال همان سرکرده گان تنظيم ها گيرمانده نمي تواند خودش را از پيوند امتنان آميز بازيگران سياست حاجي کمپ رهايي بخشد .آدم های بارها با جرأت تر و از لحاظ سوابق و روابط کارکشته تر که هرکدام پيرو سياست های کشورهای بيروني اند در دور و بر او حلقه زده رئيس جمهور ايشان را بمثابه پدران روحاني GodFathers) (رعايت مي نمايد.ازين سبب با حفظ توافقات بُن،تدوير دو لويه جرگه،انفاذ قانون اساسي،اخذ آرای مردم برای رياست جمهوری و اعلان کابينهء جديد سياست در افغانستان شکل معين بخود نگرفته نوعي راه براهي،حالت خودگرداني قدرت،جزاير قدرت و ارگان های قدرت بر طبق ميل و منفعت افراد و گروه های غيرتابع بدولت ديده مي شود،تمثيل کننده گان قدرت و سياست در دولت نمي توانند از حالت موجود بدر شوند چه بسا که اين شکل گيری ها بر ذهنيت خارجي های مصروف در امور دولتي و کشوری ما نيز ترسب کرده فکر مي کنند برای افغانستان و مردم ان يکي از بهترين دوره های زنده گي دست و پا کرده اند. اگر وضع برهمين منوال دوام کند وطن برای ساليان ديگر درگير تعصب،فقدان اگاهي سياسي – اجتماعي و عقبگرايي خواهد ماند .

گرچه در حالات بحراني شخصيت های عرض اندام کرده اند که نامشان ماندگار تاريخ شده ولي زعامت کنوني افغانستان با حفظ برخوردای از حمايت قدرت های بزرگي که زماني در عقب جهاد قرارگرفته کشور ما را به ويرانه مبدل کردند نتوانسته امکانات و زمينه های دست داشته را برای بهبود اوضاع و ايجاد زنده گي بهتر برای مردم به کار اندازد.روی اين ملحوظ اين زعامت به حيث يک حقيقت تاريخي دارای صلابت و استطاعت کاری تبارز نکرد.از تکسي دريوری پرسيدند در انتخابات پارلماني به کدام کانديد رای ميدهي ساده ولي معني دار گفت به کرزی که رأی داديم چه کرد که حالا به وکلايش رأی بدهيم .با چنين سرعت زمان (عرصه يکسال) از دست دادن اعتبار معني فقدان عناصر ضروری را در قابليت،کفايت و ارادهء زعامت مي رساند .

نبود اتوريته لازم دولتي،بي توجهي در معامله گری های ملي و وطني،برخوردهای دو پهلو در سياست و چندين گونه گي در امتيازات باعث شده است تا خزيدن بطي حکومت در اجرای وظايف نه تنها پيشرونده نه باشد بلکه با موانع و سکته گي هايي مواجه گردد که گاهي بصورت عمدی و باری به شکل طبعي حکومت در برابر آنها عاجز بماند .

اعضای حکومت حاضر،کارمندان قبلي،تحليل گران،ژورناليستان،مردم افغانستان،همسايه گان و ناظران خارجي اوضاع افغانستان در شرق و غرب از عدم موفقيت رژيم شاکي اند .

حکومت موقت بن،حکومت عبوری و حکومت انتخابي هيچکدام نه توانستند موفقيت لازم بدست آورند،بلکه برعکس پديده ها و جرياناتي درين سه دورهء زمامداری سربالا نمود که در گذشته ها وجود نداشت و يا با اين شدت عمل نمي کرد .

کارمندان عاليرتبهء دولتي عواملي چون جنگ 25 ساله،ويراني های ناشي از آن،برهم خوردن نظام دولتي،دست بيگانه،بي کفايتي مسولين و غيره را در زمرهء موانع پيشرفت امور پيش مي کشند.به يقين که چنين حقايقي وجود دارد،اما در برابر اين پديده های بازدارند تشکلي به نام دولت،حکومتي بنام شايسته سالاران،کادرهای به نام متخصصين و حمايه گراني بنام جامعهء جهاني در امور مملکت اظهار مصروفيت و ادعای کار مي نمايند،چرا کار به پيش نمي رود بلکه آهنگ شتابنده يکي بر ديگری انبار مي شود و برتامين اجراآت مثبت اثر منفي و باز دارنده بجا مي گذارد؟

اگر بي پرده تر سخن گفته شود علل حالت موجود در نفس رژيم وجود دارد،رژيمي که بنابر سازش و تفاهم چند جنگسالار و حاميان خارجي آن برکشور تحميل شده است قادر نيست خلای ميان ادعا شده ها و اجرا ناشده ها را پُر سازد ازين رو با گم کردن سر از پا معايب کارش را گامي بدوش گذشته ها و باری بدوش بيگانه ها مي اندازد و يا هم وعده به فردا ها ميدهد .

حالت رژيم شباهت به قصه ای دارد که مي گويند؛ در زمانه های نه چندان دور از امروز يکي از وابسته گان اراکين دولت را بعد از اخذ سرقلفي بحيث حاکم مقرر کردند.حاکم صاحب بوزير داخله گفت که او تجربه کاری و سابقه اداری ندارد در برابر مفتشيني که سالانه از مرکز به حکومتي مي آيند چه جوابي از اجراآت خواهد داشت ؟وزير داخله به وی گفت مدت ماموريت تو سه سال است که سه بار مورد ارزيابي مفتشين قرار مي گيری،اينک سه پاکت سربسته برايت مي دهم ولي هوشدار که آن ها را بي موقع نگشايي،هر پاکت را مطابق هدايت در سال های آمدن مفتشين بگشا و جواب مفتشين را مطابق آن آماده ساز.بعد از يکسال وقتي تفتيش های مرکز به حکومتي امدند و به بررسي آغاز کردند.حاکم طبق هدايت وزير داخله پاکت اول را باز کرد.در آن نوشته شده بود که چنين جواب بده:" صاحب من مدت يکسال مي شود که به اينجا امده ام طي اين زمان کوتاه توانستم با مردم محل آشنا شوم،مشکلات را جمعبندی و به مرکز بفرستم،مصمم هستم با رسيدن جواب از مرکز همه امور رابهبود بخشم و کارهای زيادی انجام دهم."گويا اين پاکت وعده ها بود.هيت با اخذ تحايف قناعت کرده به مرکز برگشت،اين جريان در سال دوم تکرار شد و حاکم صاحب پاکت دوم را گشود؛ در آن نوشته شده بود به مفتشين بگو:" به خدا من طي اين دوسال توانستم خرابي های دوره های گذشته و حاکم های قبلي را تصفيه کنم،خدا گذشته ها را انصاف بدهد هيچ کاری نکرده اند جز اينکه بخورند و بياندوزند و مردم را فريب بدهند و بيازارند.اطن دوسال ماموريت من در رفع نواقص و خرابي های گذشته سپری شده است.انشاالله در سال پيشرو با دست پاک و وجدان سالم کارهای انجام دهم که نه در گذشته شده باشد و نه در آينده شود."

سال سوم با رسيدن هيت مرکز پاکت سوم را گشود که در آن نوشته بود:"بچيم سه سالت گذشت آنقدر اندوخته ای که همه عمر را با آن مي تواني بسر رساني،حالا ترا بس است و بجواب بنويس که توان من همين قدربود که طي سه سال انجام دادم ازين بيشتر نه امکانات در اختيار دارم

و نه توان اجرای کار.شما اختيار داريد کار ها را چگونه ارزيابي مي کنيد."

اگر به اجراآت و گفته های رژيم نظر انداخته شود طي دوره های موقت،انتقالي و انتخابي چنين سياهه ای وجود دارد.دورهء انتقال با وعده ها و گزافه گويي ها در مورد اينکه چه کارهای انجام خواهد شد،از ختم قوماندان سالاری تا ايجاد يک افغانستان مرفه در يک مدت کوتاه،توسعهء معارف و خدمات طبي همگاني،تاسيس ادارهء سالم قضا و سارنوالي غير جانبدار،سپردن کار به اهل کار،تامين حقوق زنان و ايجاد فرصت های طلايي برای رشد استعدادهای جوانان،ختم بي عدالتي و صدها وعدهء ديگر سپری شد .

بعد از وعده ها به بهانه ها گذر صورت گرفت .چهارده سال حاکميت پيش از مجاهدين را که با وجود هجوم تروريستي همگاني عليه افغانستان دستاوردهای وجود داشت ضم ده سال حاکميت فاقد اساسات حقوقي،قانوني و دولتي کرده هر دو دوره به باد ناسزا گرفته شد.همه اجرا ناشده ها بدورهء قبل از جهادی ها محول گرديد ولي حرفي از خود نگفتند و از سيل امکانات مالي و مساعدت های برباد رفتهء جهاني سخني به ميان نياوردند گويا پاکت دوم گشوده شده بود.ديده شود پاکت سوم را چه وقتي خواهند گشود .

اگر بدورهء کارکرد حکومت شايسته سالاران که مردم افغانستان با همان مشکلات تکراری و افزوده شده انرا تحمل کردند نگاه شود بر مي آيد که اين حکومت نيز در رفع مشکلات مردم و پروبلم های اساسي کشور دستاوردی ندارد وهرگونه اضافه گويي و گزارشدهي های کنترول ناشده از اجراآت فريب مردم است که به کاهي نمي ارزد .

هيچ يک از معايب و نواقص جاری در کشور بي پيوند با مرکز سياست سازی در مورد افغانستان و عراق يعني ايالات متحده امريکا بوده نمي تواند .طي چهارسال حاکميت جديد در افغانستان رُخ ديگر سياست امريکا (ظاهر فريبنده دموکراسي و باطن معامله گری با جنگ سالاران) سبب شد تا افغان ها با گوشت و استخوان در شرايط سلطهء امريکا و حضور متحدين بين المللي آن رنج های عظيمي را متحمل شوند و بر هرزه خيالي های آن درين مورد با بي باوری و ندامت نگاه کنند .

کاش انفعال ناشي از وامانده گي امريکا در اوضاع افغانستان و عراق باعث گردد تا تاروپود دموکراسي نام نهاد آن ها در زدوبند با مليتاريسم امريکا و تفنگ سالاری جنگجويان افغاني تاخته شده است عبرت نمای بيگانه انديشي های مغروران دست پروردهء آن گرديده به جای دليل تراشي در مورد ناشده ها چشم عبرت به سوی آشفته حالي مردم بگشايند .از خجلت نارسايي ها درس تاريخي کسب کنند و در يک روند دلسوزانه ملي با ملت بلاکشيده افغان راه مدارا و ترحم را پيش گيرند و از عوام فريبي به مردم دوستي و خدمتگذاری عبور نمايند ./

 

 

منتشره شماره نهم سال سوم ماهنامه مشعل

 


December 25th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات